Nik Love
سراسر عاشقانه
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان Nik Loveسراسر عاشقانه و آدرس niklove.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم

تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو میرود...

عشق تو ، حضور تو، به من نفس میدهد هوای بودنت

این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم ،

نه به انتظار شکستم ، نه منتظر کسی دیگر هستم

تو در قلبمی و تنها نیستی ، تو مال منی و همه زندگی ام هستی...

همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند میتپد ،

به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام...

به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام ،

به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام

و این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با تو میمیرم....

به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است ،

به هوای تو دلتنگ شدن و اشک ریختن کار همیشگی من است

بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است

در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام

خسته نمیشود چشمهایم از این انتظار ، میمانم و میمانم از این خزان تا پایان بهار

تا تو بیایی و او که به انتظارش نشستم را ببینم ،

تا چشمهایت را ببینم و دنیای زیبایم را در آغوش بگیرم

نمیتوان از تو گذشت ، به خدا نمیتوان چشم بر روی چشمهایت بست ،

بگذار تو را ببینم ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم....

نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمیمانم ، نمیگویم همیشه بمان ،

تا زمانی که هستی من نیز میمانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر پا میگذارم ،

نمیگویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو همان قلبمی...

قلبی که تنها تپشهایش برای تو است ،

زنده ماندن من به شرط تپشهای این قلب نیست ، به عشق بودن تو است !

 

 

[ دو شنبه 18 مهر 1390برچسب:, ] [ ] [ رضا نیکوکار ]

 

 

همه جا عطرتو پیچیده ، تنها صدای تو را میشنوم ، جایت در کنارم خالیست

 

شاخه گلی را به جای تو میگذارم تا دیگر جایت خالی نباشد، تا دیگر تنها نباشم...

 

 

تمام احساساتم سهم تو است ، جای تو تا ابد ، تا همیشه در قلب من است

 

 

کاش برایت کم نباشم ، کاش برایت با ارزش باشم تا حسرتی در دلم نماند،

 

 

تا با خیال راحت قلبم عاشقت بماند

 

 

قلبم تنها با تو زنده است ، تو گلی و نفس میدهی به باغچه دلم...

 

 

این تمام احساسات من است ،

 

 

لیاقتت بیش از اینهاست ، این تمام دار و ندار من است....

 

 

در این کویر خشک و بی محبت یافتن گلی مثل تو معجزه بود ،

 

 

دیدن باوفایی مثل تو رویا بود، با تو بودن افسانه بود

 

 

حالا تو یک معجزه ای در قلب عاشق من ،

 

 

تو زیباترین حادثه ای که تا ابد میمانی در قلب من...

 

 

کاش برایت همیشگی باشم ، همیشه همینگونه باشی و من تو را داشته باشم

 

 

تو را داشته باشم برای نفس کشیدن ، برای عشق ورزیدن ، برای ماندن

 

 

تو آمدی و دلم از غمها رها شد ، حالا احساساتم با تو زیبا شده ،

 

 

عشق آمده و دلم غرق در امواج مهربانی هایت شده....

 

 

به تو پناه آورده ام ای چشمه زلال دلم ، به تو پناه آورده ام ای بود و نبودم ،

 

 

مرا در میان خودت بگیر تا اسیر آغوشت شوم ،

 

 

تا برای همیشه پشت میله های آن آغوش گرمت زندانی باشم...

 

 

باز هم با دلنوشته ای دیگر ...

 

 

تشکر می کنم از تمامی کسانی که به وبلاگ بنده سر میزنند

 

 

امیدوارم با نظرات خوب و مفید شما بتونم بیشتز به وبلاگ برسم و زیبا ترش کنم

 

 

پیروز و موفق باشید

 

تقدیم به تمامی شما عزیزان

 

[ دو شنبه 18 مهر 1390برچسب:معجزه عــــــــــشــــــــق, ] [ ] [ رضا نیکوکار ]

nik love

خدایا پس چرا من زن ندارم؟
زنی زیبا و سیمین‌تن ندارم؟
دوتا زن دارد این همسایه ما
همان یک‌دانه را هم من ندارم
آژانس ملکی امشب گفت با من:
مجرد بهر تو مسکن ندارم
چه خاکی بر سرم باید بریزم؟
من بیچاره آخر زن ندارم!


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:خدایا پس چرا من زن ندارم؟ , ] [ ] [ رضا نیکوکار ]

شعر طنز عروسی ! ( بسیار جالب )

آخر این هفته، جشن ازدواج ما به پاست / با حضور گرم خود، در آن صفا جاری کنید

ازدواج و عقد یک امر مهم و جدی است / لطفاً از آوردن اطفال، خودداری کنید

بر شکم صابون زده، آماده سازیدش قشنگ / معده را از هر غذا و میوه ای عاری کنید

تا مفصل توی آن جشن عزیز و با شکوه / با غذا و میوه ی آن جشن افطاری کنید

البته خیلی نباید هول و پرخور بود ها / پیش فامیل مقابل آبروداری کنید

میوه، شیرینی، شب پاتختی مان هم لازم است / پس برای صرفه جویی اندکی یاری کنید

گر کسی با میوه دارد می نماید خودکشی / دل به حال ما و او سوزانده، اخطاری کنید

موقع کادو خریدن، چرب باشد کادوتان / پس حذر از تابلو و ساعات دیواری کنید

هرچه باشد نسبت قومی تان نزدیک تر / هدیه را هم چرب تر، از روی ناچاری کنید

در امور زندگی، دینار اگر باشد حساب / کادو نوعی بخشش است، آن را سه خرواری کنید

گرم باید کرد مجلس را، از این رو گاه گاه / چون بخاری بهر تنظیم دما، کاری کنید

ساکت و صامت نباشید و به همراه موزیک / دست و پا را استفاده، آن هم ابزاری کنید

لامبادا، تانگو و بابا کرم یا هرچه هست / از هنرهاتان تماماً پرده برداری کنید

البته هرچیز دارد مرزی و اندازه ای / پس نباید رقص های نابه هنجاری کنید

حرکت موزون اگر در کرد از خود، دیگری / با شاباش و دست و سوت از او طرفداری کنید

کی دلش می خواهد آخر در بیاید سی دی اش؟ / با موبایل خود مبادا فیلمبرداری کنید

در نهایت، مجلس ما را مزین با حضور / بی ادا و منت و هر گونه اطواری کنید

[ چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:شعر طنز عروسی ! ( بسیار جالب ), ] [ ] [ رضا نیکوکار ]


دو بيتي هاي زيبا، پرمعني و معروف از خيام نيشابوري

 

 

 یک چند به کودکی باستاد شدیم

 

یک چند ز استادی ِ خود شاد شدیم

 

 

پایان سخن شنو که ما را چه رسید

 

از خاک در آمدیم و بر باد شدیم

 

 

سرمست به میخانه گذر کردم دوش 

 

پیری دیدم مست و سبوئی بر دوش

 

 

گفتم ز خدا شرم نداری ای پیر ؟     

 

گفتا کرم از خداست ، می نوش خموش

 

 

قومی متفکرند اندر ره ِ دین

 

قومی متحیرند در رشک و یقین

 

 

می ترسم از آنکه بانگ آید  ز کمین

 

کای بیخبران راه نه آنست ، نه این

 


 

 

 با تو به خرابات اگر گویم راز 

 

به زان که به محراب کنم راز و نیاز

 

 

ای اول و ای آخر خلق ، آن همه تو 

 

خواهی تو مرا بسوز و خواهی بنواز

 

 

   

 

 

 

 اسرار ازل  را نه  تو دانی و نه  من

 

وین حل معما نه تو دانی و نه من

 

 

هست از پس پرده گفتگوی من و تو

 

چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من

 

 

 

  آنروز که توسن فلک زین کردند 

 

و آرایش مشتری و پروین کردند 

 

 

این بود نصیب ما ز دیوان قضا

 

ما را چه گنه ، قسمت ِ ما این کردند 

 

 

 

خیام

 

[ یک شنبه 20 شهريور 1390برچسب:دو بيتي هاي زيبا, پرمعني و معروف از خيام نيشابوري, ] [ ] [ رضا نیکوکار ]


هیچکی از رفـــــــتن من غصه نخورد

هیچکی با مـــــــوندن من شاد نشد

وقتی رفتم کســـــــی قلبش نگرفت

بغض هــــیچ آدمــــــی فریاد نــــــشد



وقتی رفتم کسی غصــــش نـــگـرفت

وقتـی رفتم کســـی بــــدرقـــم نــکرد

دل من میخواست تلافی بکنـــــــــــه

پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد



وقتــــی رفتــــــم نه که بارون نگـرفت

هوا صاف و خیلی هم آفتابـــــی بود

اگه شب میرفتــم و خورشیــــــد نبود

آســمون خوب میدونم مهتابـــی بود



دم رفتن کسی گفــت ســفر بخــــیر

کـه واسم غریب و نا شناخــــته بــود

امــا اون وقـــتی رسیـــد که قلب من

هـــــمه آرزوهــــــاشــو باخـــــته بـود



چهره هیـچ کســـــــــی پژمـــرده نبود

گلا امـا همه پژمرده بــــــــــــــــــــودن

کسائیـکه واسشون مـــــهم بــــــودم

همه شـــــــــاید یه جوری مرده بودن



وقتی رفتـم کسی غـصش نــــــگرفت

وقتــی رفتم کســـــــی بــــدرقم نکرد

دل من میخواست تلافی بکـــــــــــنه

پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد

فرستنده دوست عزیزم ابراهیم

[ یک شنبه 20 شهريور 1390برچسب:شعر عاشقانه, ] [ ] [ رضا نیکوکار ]

با یاد عزیزانم
 این قوم پریشانم
 با زخم تن و جانم
 می ایم و گریانم
 از خانه ی ویرانم
باحسرت پنهانم
می ایم و می دانم
 من یک شبه مهمانم
گه یوسف تبعیدی
 در حسرت کنعانم
گه هم نفس یعقوب

.

.

.

 


ادامه مطلب
[ شنبه 19 شهريور 1390برچسب:مهمان یک شبه , ] [ ] [ رضا نیکوکار ]

 

 

  شاد و مست

می زنم کبریت بر تنهایی ام
تا بسوزد ریشۀ بی تابی ام
*
می روم تا هر چه غم پارو کنم
خانه ام را باز هم جارو کنم
*
می روم تا موی خود شانه کنم
خنده را مهمان این خانه کنم
*
می روم تا پرده هارا واکنم
دوست دارم؛ دوست دارم
عشق را معنا کنم
*
شادی ام را رنگ آبی می زنم
بوسه بر طعم گلابی می زنم
*

می دوم خندان به سوی آینه
باز می خندم؛ به روی آینه
*
می زنم یک شاخه گل بر موی خود
می نشینم باز بر زانوی خود
*
می نشانم روی دستم یک کتاب
تا بخوانم باز هم یک شعر ناب
*
آری!آری! این منم این شاد و مست
دوست دارم عاشقی را هرچه هست
...

 

[ شنبه 19 شهريور 1390برچسب:شاد و مست, ] [ ] [ رضا نیکوکار ]

شب بود و هوای مه گرفته و گیتار
سیم های خسته نت های آبی و باز گیتار
شب ها به یاد تو آتش ها سوزاندم
صدایم را خدا شنید ولی نه انگار گیتار
آسمان تاریک سیم های ناکوک دلی تنگ
من ماندم و قطر های اشک روی گیتار
چقدر کوک کردم این ساز ناکوک را
 کوک نشد که هیچ بدتر شد گیتار
ترانه هایم تنها مال تو بود می فهمی
نه نمی فهمد کسی حرفم را به جز او گیتار
چه شب ها به وسوسه رفتن نخواندم
نه این وسوسه تنها یک ترانه بود با گیتار
چه روز های ورق نزدم نت ها را
آری جای پنچه ام ماند روی دسته گیتار
و اینک باز کوچه باریک و دلی تنگ


ادامه مطلب
[ شنبه 19 شهريور 1390برچسب:شعر گيتار, ] [ ] [ رضا نیکوکار ]


 یه گیتار می خوام ، یه خلوت ، واسه خوش صدا شدن !

 یه ترانه واسه پرواز ، از زمین جدا شدن !

 یه گیتار می خوام ، یه خلوت ، برای ضجه زدن !

 می خوام از خنجر آواز ، پاره شه گلوی من !

 یه گیتار می خوام ، که دنیا ، از صدای اون بلرزه !

یه گیتار می خوام ، یه خلوت ، تا رسیدن به یه فریاد !

 واسه خوندن از درختی ، که شکست ، امّا نیفتاد !

[ شنبه 19 شهريور 1390برچسب:((گیتار)), ] [ ] [ رضا نیکوکار ]

با سیم ناز مژه هات یه عمر گیتار میزنم

نگاهتو کوک نکنی من خودمو دار میزنم

 چشمات اگه رو پنجره طرح ستاره نزنن

دست خودم نیست دلمو به درو دیوار میزنم


[ شنبه 19 شهريور 1390برچسب:ریتم گیتار من,,,, ] [ ] [ رضا نیکوکار ]
هيچي گفتيم يه چيز گفته باشيم



از دست تمام دختران دل شیداست*****از ناز و کرشمه شان دل غوغاست



دانی که چرا گردن مردان شد کج******از بس دلشان پر شده از خون پیداست



در منزل هم غیبت همسر گویند******از داغ دل و سینه پر درد شکواست



اخر چه بود گناه مردان کاین جور******از دست زنان روند پناه گاه گر جاست



از تانک و مسلسل که چه باید گویم *****در پیش زبان و کرنش زن خاراست



اندر عجبم که گر نمی داشتند اشک*****کز دست جماعت چه توان کردن راست



گویند که زیبا پسری چون او مُرد******ترشیده شود دخترکی بس زیباست



گویند که زیبا پسران گر مردند*****ترشیده شوند دخترکان چون حقاست



شوریده شدم بس که چرند من گفتم*****کاخر بشوم چو زن ذلیل اشکاراست
[ پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:امان از دست خانوما!!!!!!! , ] [ ] [ رضا نیکوکار ]


دلنوشته هاي عاشقانه

 


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 16 شهريور 1390برچسب:دلنوشته هاي عاشقانه, ] [ ] [ رضا نیکوکار ]

گله میکرد ز مجنونلیلی

که شده رابطه مان ایمیلی

حیف از آن رابطه ی انسانی

که چنین شد که خودت میدانی

عشق وقتی بشود دات کامی

حاصلش نیست به جز ناکامی

نازنین خورده مگر گرگ تو را ؟

برده به دات کام و دات ارگ تو را؟

بهرت ایمیل زدم بیشترک


ادامه مطلب
[ یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:گله میکرد ز مجنون لیلی ,,,شعر طنز , ] [ ] [ رضا نیکوکار ]

الهي تو بميري من نميرم....سر قبرت بيام پارتي بگيرم

الهي سرخک و اريون بگيري.... تب مالت و بلاي جون بگيري

 الهي از سرت تا پات فلج شه.... کمرت بشکنه،دستت سقط شه

 الهي حصبه و ام اس بگيري....سر راه بيمارستان بميري

 الهي کوربشي چشمات نبينه.... بميري، گم بشي، حقت همينه

 الهي آسم تايپ آ بگيري... هنوز که زنده اي پس کي ميميري؟

الهي شوهر ايدزي بگيري.... بفهمي که داري از ايدز ميميري

 به در بردي از اينها جان به سالم.... الهي دردبي درمون بگيري

[ یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:الهي تو بميري من نميرم ,,, شعر طنز , ] [ ] [ رضا نیکوکار ]

احترامن!

نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل

امان از این مسایل که خو گرفته با من

 

نه دسته ی هزاری نه برگ صد دلاری

برای خواستگاری غریبه با طلا من

 

نه چشم دل به سویی نه آنی و نه اویی

نه دختر عمویی بدون آشنا من

 

نه باده ای به چرخشت نه سکه ای در این مشت

نه حلقه ای در انگشت نه لکه ای به دامن (!)

 

چنین شب خموشی دو چشم من به گوشی

که زنگ یک مموشی ، الو ، بله ؟ شما ؟ - « من »

 

جواب رد به من داد و فحش بد به من داد

سرم کشید فریاد : « اوا ! اوا ! اوا ! من ؟ » !

 

چه قصه ی درازی ، چه یار حیله سازی

مرا گرفته بازی ، چو دسته ی سگا من !

 

ستاره های سربی در آسمان ابری

من و هجوم گریه ، خدا بده شفا من !

[ یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:احترامن! ,,, شعر طنز , ] [ ] [ رضا نیکوکار ]

 

هشدار ایمنی!

 

 

 

از پنجره، پوست تخمه را تف كردی

 

 

هر ثانیه بی جهت، ‌توقّف كردی

 

 

 

باید بروی دوباره آموزشگاه

 

 

هفتاد و دو مرتبه تصادف كردی!

 

[ یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:هشدار ایمنی ,,, شعر طنز , ] [ ] [ رضا نیکوکار ]

 

دوستت دارم
 
اغلب به چشم یك برادر دوستت دارم
كافی نباشد مثل خواهر  دوستت دارم
 
 
اندازه ی مینا و مرجان و ملوك الملك
اندازه ی لیلا و هاجر دوستت دارم!
 
 
من به تمام خوبرویان عشق می ورزم
امّا تو را یك جور دیگر دوستت دارم!
 

ادامه مطلب
[ یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:دوستت دارم ,,, شعر طنز , ] [ ] [ رضا نیکوکار ]

 

مترو تاخیر كرد و شاعر ماند!


 

خواب دیدم كه سیل و توفان شد
شاعری شهردار تهران شد
 
شاعر از گربه ها نمی ترسید
شاعر احساس گربه را فهمید
 

ادامه مطلب
[ یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:مترو تاخیر كرد و شاعر ماند!, ] [ ] [ رضا نیکوکار ]

چه عصر ارتباطاتی!!!

از آن روزی که در ایران موبایل آمد به محفل­ها

تماس آسان نمود اول ولی افتاد مشکل­ها

 

به No Response To Paging عادت کرده گوش اما

از اشکالات SMS چه خون افتاده در دل­ها

 

ندارد آنـــتنی اما مزایایی دگر دارد


ادامه مطلب
[ یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:چه عصر ارتباطاتی ,,, شعر طنز , ] [ ] [ رضا نیکوکار ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

من رضا نیکوکار هستم به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم از مطالب این وبلاگ لذت ببرید اگر دوست داشتید نظر بدهید مرسی
امکانات وب
ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 176
بازدید ماه : 2
بازدید کل : 24948
تعداد مطالب : 138
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1



پخش زنده رادیو